باهاش قرار گذاشتم
حرفامو زدم:من احساساتی ام،پر از شور و انرژی هستم،ولی تو اینطوری نیستی
اونم خیلی راحت قبول کرد و گفت :آره من تنبلم،خیلی احساساتی نیستم،اینجور مسائل برام خیلی اهمیت نداره
نامرد روزگار یه طوری حرف میزد که انگار 50 سال سن داره،درحالی که فقط 25 سالشه
از همون اولِ آشنایی بهم میگفت مثل اِکس بوی فِرِندم هستی
با یکی از دوستام مشورت کردم ،گفت اصلا باهاش طرح رفاقت نریز ،چون با تو هم مثل اون دوست پسر قبلیش کات میکنه
چون خیلی احساساتی شده بودم و یه جوریایی واسم تازگی داشت،حرفشو گوش ندادم
کورکورانه رفتم جلو
به محمد دولت عشقیان هم هم گوش ندادم،گفت زود نرو جلو
آخرش این شد که بعد از دو هفته آشنایی و وابستگی یه طرفه ی من به این پسر،به حرفهای محمد و اون یکی دوستم رسیدم
باهاش قرار گذاشتم و علی رغم میل باطنی که دوست نداشتم تمومش کنم ،تمومش کردم
چون ممکن بود رابطه طولانی مدت بشه و اون موقع سخت تر بود
نتیجه:توی همه کاراتون ،زود احساساتی نشین،و اگه شدین سعی کنید به خودتون فرصت بدین تا یکم آروم بشین،بعدش فکر کنین
عاقلانه تصمیم بگیرین،با بقیه هم مشورت کنین
عاقلانه فکر کنین،و آروم آروم برید جلو
پسری که به حرف داییش گوش نده همین میشه دیگه
ReplyDeleteپدی نگشتی شیدای گیتی
گر می شنیدی، این پند دایی
:D
قوی باش واسه از این به بعد
ژوونم دایی محمد
Deleteاز این به بعد هر غلطی خواستم بکنم با دایی مشورت میکنم و به حرفاش گوش میدم
بوووس
آخ آخ پدی! فقط کافیه یه ذره آدم به طرف وابسته شه، تا ته رابطه رو باهاش تو ذهنش میسازه و بعدش یهو.... بوووووم
ReplyDeleteهمه چی خراب میشه و مثه آوار میریزه رو سرت
:(
بوووس
منم بخاطر همین چیزا تمومش کردم،فقط وابستگی بود ،وگرنه اصلا اون تایپ من نبود
Deleteفقط خودش داشت لذت میبرد...بووووووووووس
آورین آورینننن! ولی الان تو فکر این رابطه تازه اتم
Delete:)
امیدوار اگه تموم هم شد واسه هم دوستای خوبی بمونین
بوووس
آره دوست موندیم :دی
Delete