Thursday, December 27, 2012

روزهای گندِ کریسمس

پیش نوشت : من با کریسمس و عید های مذهبی هیچ مشکلی ندارم،ولی بعضی اوقات تعطیلات کریسمس روی اعصابمه...امیدوارم کسی عنوان رو  به چشم توهین به عقیده ندیده باشه
این سه روز خیلی دیر گذشت ....تعطیلات بین من و هرکدوم از دوستان به نحوی فاصله انداخت
استفان(اکس بویفرند سابق و دوست صمیمی این روزهام) از قبل کریسمس برنامه ریزی کرده بود تا به شهر دیگه ای بره  تا  به خونوادش سر بزنه....از قضا دیشب وقتی با یکی از دوستان ایرانی درحال قدم زدن در جوار دانوب بودیم گوشیم زنگ خورد،خودش بود،جواب دادم،بعد از کمی حال و احوال پرسی گفت که قراره  فردا بره پراگ و 31م برمیگرده که شب سال تحویل اینجا باشه،با اینکه میدونه من اهل گی پارتی و اینجور برنامه ها  نیستم ولی طبق معمول اصرار کرد که شب 31ام بریم پارتی،من هم گفتم خوشم نمیاد،اونم یه همچین شبی که شب سال تحویل باشه...عمرا،بعدش هم من خودم واسه اون شب کلی برنامه دارم
ماری(یا همون مَغی با تلفظ فرانسوی)از دوستان بسیار صمیمی که سالهاست میدونه من همجنسگرا هستم،پارسال از هم جدا شدیم،البته  همیشه در تماسیم و هر از چندگاهی بهم سری میزنیم، علت جداییمون دانشگاهش بود که به شهر دیگه ای رفت،21ام(همین چندروز پیش) صبح اومد اینجا و تا شب باهم بودیم،آخه تولدش بود ،کل روز گفتیم و خندیدیم ولی قرار بود شب برگرده، شب توی ایستگاه قطار باهم خداحافظی کردیم،لحظه جدایی خیلی سخته...کاش این سه روز باهم بودیم،البته فردا دوباره همو میبینیم :دی 
مادرم قرار بود مثلا امسال تعطیلات کریسمس  به ما سری بزنه ولی نشد،چون هنوز ویزای لعنتی نیومده،بس که امسال ایران  شدیدا برای ویزا سخت گیری میکنه و وقتی هم میده خیلی مدتش کمه،البته راست یا دروغ مدت کمش  رو هنوز نمیدونم ولی بقیه دوستام میگن مدتش از 20 روز هم کمتره،مامانم هم وقتی میاد،میخواد 3ماه بمونه،20 روز اصلا و ابدا کفاف نمیده چون باید حداقل 10روز بره فرانکفورت به یکی از خاله ها سر بزنه و 10 روز هم پیش اون یکی خاله توی استکهلم،قرار بود کریسمس اینجا باشه که با هم بریم به خاله ها سر بزنیم،الان 2هفته میشه که دعوت نامه فرستادم،اینجور که بوش میاد،ژانویه هم اینجا نیست :| و فوریه ترم جدید دانشگاه من شروع میشه و من هیچ مسافرتی نمیتونم باهاش برم،دلم هم برای خالم(اونیکه که فرانکفورته)خیلی تنگ شده،پارسال تعطیلات کریسمس و شب سال تحویل پیش اونا بودم،خیلی خوش گذشت،توی این تعطیلات و فصل امتحانات قرمه سبزی،زرشک پلو با مرغ،سبزی پلو با ماهی،قیمه شیرازی و بوشهری،آش رشته، و خیلی دیگه از غذاها که دستپخت مادر باشه میچسبه
البته خودم همشو با مهارت خاصی بلدم ولی مزه اش اصلا اون مزه ای که باید بشه نمیشه،از همه ادویه جاتی که مادرم استفاده میکنه استفاده میکنم و دقیقا همون کارایی رو که میگه انجام میدم ولی نمیشه، فک میکردم چون اجاق های اینجا با اجاق های ایران فرق میکنه باعث تغییر مزه غذا میشه،چون اینجا اجاق ها برقیه ولی ایران با آتیش یا همون اجاق گاز...ولی نمیدونم مادرم چکار میکنه با این غذاها که اینقد فوق العاده خوشمزه میشن
محمد(دولت عشقیان)هم  اونقد سرگرم کار و زندگی و رسیدگی به شوهرهاشه ،که اصلا وقت نمیکنه با پسر یکی یدونش که من باشم حرف بزنه،دلم واسش یه ذره شده،کاش این سه روز دربست در خدمت من میبود،سه روز تموم صبح تا شب میگفتیم و میخندیدیم،اصلا کاش اینجا بود،با هم میرفتیم برف بازی،شبها هم میرفتیم کلاب و هر شب یه شوهر خوب واسش پیدا میکردم
کار این روزهام شده تمرین های چندین ساعته ی  باله،دیدن باله فندوق شکن(به مناسبت کریمسمس،آخه مخصوص کریسمسه و  این موقع سال دیدنش حال میده) ،پلاس بودن توی اینترنت و وقت کشی توی فیسبوک،موسیقی و حرف زدن های نصف شبی توی اسکایپ با شوهرم،آخه اونم خیر سرش رفته به برادر دوقلوش که یه شهر دیگست سری بزنه، خودش از برادر دوقلوش خوشگل تره ،البته برادرش کاملا استریته و دوست دختر هم داره!جل الخالق،همین الان که راجبش نوشتم توی اسکایپ آن شد،البته خیلی هم جای تعجب نداره چون من مهارت فوق العاده ای توی تلپاتی دارم،و اینو ماری میدونه،یادش بخیر تابستون پارسال باهم تلپاتی بازی میکردیم،اون یه عدد توی ذهنش بود من اونو میخوندم و 99%مواقع اشتباه در میومد ولی ما هردو با اعتماد بنفس و کاملا جدی  به بازیمون ادامه میدادیم و از همون 1%خرذوق میشدیم،تا نصف شب با ماری چت میکردیم و بعدش یهو به سرمون میزد که مثلا ساعت 2 صبح بریم پارک قدم بزنیم،صبح میرسوندمش خونه ،منم میرفتم خونه،بازم یکم چت میکردیم تا ساعت 8 یا 9 صبح ...میخوابیدیم تا ساعت 6 عصر :| بعدش بازمیرفتیم بیرون شام و صبحانه و ناهار رو همه باهم میخوردیم
اسمش هم گذاشته بودیم ،دینچ فست
dinner+lunch+break fast = dinchfast
به هر حال همین روزا دیگه باید  برای امتحانات ژانویه شروع کنم درس خوندن ....دعا کنید کامل بگیرم همشو،هرروز بخودم میگم فردا میخونم،ولی نمیدونم این فردا کی میاد


پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی



22 comments:

  1. مقدمه‌ات رو که خوند بسی خندان شدم :D :***
    این دوستت ماری یا هم‌اون مَغی هم منو کلی یاد یکی از دوستام انداخت کلی حال کردم باهاش
    :D
    ای‌ول تمرین باله :D
    و فندق شکن هم عالـــــیه، یکی از باله‌های محبوب‌امه :D

    ReplyDelete
    Replies
    1. کجاش خنده دار بود ؟
      =))
      تو هم اهل باله ای!یادم باشه توی اجراهام واست دعوت نامه ویژه بفرستم :***

      Delete
    2. شفاف سازی‌ت جهت پیش‌گیری از دل‌خوری با نمک بود خو :D
      بعدم فک کن یک درصد برام دعوت‌نامه نفرستی :))
      :***

      Delete
    3. =))
      بووس از اون مدلی :***

      Delete
  2. من مشغول رسیدگی به شوهرهام هستم؟؟؟؟؟:|||||
    من برای خواب کافی هم وقت ندارم. چه برسه شوهربازی!:))
    باید بیام اونجا یه جوجوی موطلایی خوشگل برام پیدا کنی;)

    ReplyDelete
    Replies
    1. =))
      عزیزم،تو فقط بیا من واست هرچی بخوای پیدا میکنم،با رنگ های مختلف
      ددی شورت لگ =))))))) کلی خندیدم

      Delete
  3. به به...اينهمه امكانات كجا ميگي محدوديت دارم...
    من تعطيلات رو بيشتر از روزاي كاري دوست دارم...شايد برخلاف تو من از تنها بودن تو تنهايي هام بيشتر لذت ببرم تا تنها بودن تو جمع:)))
    باله رو دوست دارم ولي نه زياد...بيشتر ترجيه ميدم كنسرتو ويولن گوش بدم...:))))
    دوستت دارم

    ReplyDelete
    Replies
    1. من از احساس تنهایی توی جمع متنفرم واسه همین توی هر جمعی نمیرم :دی
      منم دوستت دارم
      بوس مخصوص :*

      Delete
    2. احساس تنهايي توي جمع چيزي نيست كه دست خود آدم باشه...هيچكس دوست نداره...ولي باهاشه...
      بوسسسسسسسسس

      Delete
  4. Good memories <3 missed those days so bad...
    say it...what's the number?:P

    ReplyDelete
  5. 029381012438402137120973382955?
    Yeah :D ?

    ReplyDelete
  6. بابا اینتر نشنااااااااااااااااااال

    ReplyDelete
    Replies
    1. vali hichja Iran nemishe :)
      akharesh ham barmigardam oonja ;)

      Delete
  7. خب معلوم شد خاله فرانکفورتیت رو ترجیح میدی به استکهلمی! خجالت بکش
    :))))
    ایشالا مامانت بتونه بیشتر بمونه پیشت
    کلاً تعطیلات خوبی رو واست آرزو می کنم
    واسه امتحانات هم دعا
    تو هم واسه ما دعا کن
    :-s
    بوووس

    ReplyDelete
    Replies
    1. fek nakonam bishtar az 20 rooz behesh visa bedan :(
      mamnoon
      :*

      Delete
  8. همه چی چقد ریختُ پاشه ! چجوری همۀ اینا یادت می‌مونه ! :-s

    ReplyDelete
    Replies
    1. khateratam ro hichvaght faramoosh nemikonam :D
      are kheili rikhto pashe, yejoori beham rabtesh bedin :D

      Delete
  9. سلام
    مرسی به من سر زدی
    خاطرات جالبی داری

    ReplyDelete